، تا این لحظه: 11 سال و 1 ماه و 5 روز سن داره

دیانا کوچولو

اولین بوسه

دیانا جون سلام دیشب برای اولین بار کنارم توی رختخواب مامان رو بوسیدی .ناگفته نمونه که مدتیه اینو یادگرفتی ولی خودمون باید بهت بگیم تا کسی رو بوس کنی.اما دیشب  غافلگیر شدم چون با تموم احساست و بدون اینکه بهت بگم  خودت  اینکار رو  کردی  و من اونقدر خوشحال شدم که نمیتونم بگم چه حس قشنگی داشتم .راستی دستات رو میذاری روی چشات  و راه میبری کارای عجیب و غریبی انجام میدی   ...
21 خرداد 1393

کلمه جوجو

برای اولین بار به مرغ و خروسهایی که در مسافرت شمال (شاندر من) دیدی گفتی . سفر شمال 14/03/93 تا 16/03/93 دندون هفتم  شما  در اومد
18 خرداد 1393

تلاش برای خوردن اولین توت فرنگی

دیشب دیانا شکمو خودتو میکشتی از دست بابا توت فرنگی بگیری با تلاش و تقلا از مبل بالا میرفتی خلاصه ظرف هر جا که میرفتی تو هم بدو  به سمت ظرف ... عصبانی بودی که ظرف رو ازت قایم میکردیم .هر چی میگفتیم ضرر داره حالیت نمیشد ...
12 خرداد 1393

استشمام بو های مختلف

سلام دو سه روز میشه که هر چی دستت میگیری واسه خوردن اول اونو بو میکنی . قبلا خیلی راحت تر بهت عرق نعنا و بومادران میدادیم .چون اونو با آب اشتباه میگرفتی .اما حالا که باد گرفتی همه چیز رو بو میکنی . از هفته پیش تا الان بوس کردن هم یاد گرفتی .و دستت رو به علامت بوس روی لبای کوچولوت میذاری . چشمها و موهات و دماغترو هم با انگشت کوچولوت نشون میدی . ...
3 خرداد 1393
1